غمگین غمگینم خدا...!

 
گفتم:غمگین غمگینم خدا،جز بی کسی نیست همصدا!
گفتی:رحمت بارانم ببین،باتو شده ست یکصـــــــــــــــدا!
 
گفتم:محتاج محتاجم خدا،کی می رسد وقت دعا؟
گفتی:هرگه دلت خواهد مرا،تنها بگو تو،ای خــــــدا!!
 
گفتم:حیران حیرانم خدا،کی در کجا یابم تــــــــو را؟
گفتی:تو دریابم در دلت،احساس کنی آن دم مرا!
 
گفتم:شاکی شاکی ام خدا،ره وا نشد به روی ما!
گفتی:تو بندگی ام را بکن،کان ره ندارد انتــــــــــها!
 
گفتم:نالان نالانم خدا،پس کی کنی عهدت وفا؟
گفتی:گر تو کنی عهدت وفا،نیستم به آن من بی وفا!
 
گفتم:گمراه گمراهم خدا،جز تو ندارم رهنما!
گفتی:تو رو به سوی من بیا،تا که کنم دردت دوا!



نظرات شما عزیزان:

faeze
ساعت15:07---26 مهر 1391
بسیار زیبا حال کردم پاسخ:مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

آرزو
ساعت18:22---24 مهر 1391
اتفاق است اینکه با یک شعر، آنکه با یک نگاه می افتد
می زند زل به "چشم" غمگینی... و به روز سیاه می افتد

سال ها حوض بی سر و پایی فکرهای بدون شرحی داشت
حال روی جنازه ی سنگینش روزها عکس ماه می افتد

هوس و عشق از ازل با هم دشمنان همیشگی بودند
بعد تو آمدی و دنیا دید: عشق هم به گناه می افتد

خواستم انتهای غم باشی، شعر خواندم که عاشقم باشی
گفته بودند و باز یادم رفت: چاهکن توی چاه می افتد!

عشق مثل دونده ای گیج است، گاه در راه مانده می بازد
گاه هم پشت خطّ پایانی توی یک پرتگاه می افتد

دست می لرزد از... نمی داند! عقل شک می کند به بودن خویش
من منم! تو تویی! تو،من،من،تو... بعد به اشتباه می افتد!!

مثل کابوس دردناکی که شخصیت های واقعی دارد
می رود سمتِ... دور می گردد، می دود سویِ... آه می افتد

زندگی ایستگاه غمگینی ست اوّل جاده های خیس جهان
چمدانی که منتظر مانده، اتوبوسی که راه می افتد...



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 24 مهر 1391برچسب:,ساعت | 17:59 نویسنده | ღZAHRAღ |